دلا گر دولتی داری از سیف فرغانی قصیده-قطعه 90

سیف فرغانی

آثار سیف فرغانی

سیف فرغانی

دلا گر دولتی داری طلب کن جای درویشان

1 دلا گر دولتی داری طلب کن جای درویشان که نوردوستی پیداست در سیمای درویشان

2 برون شو از مکان و کون تا زیشان نشان یابی چو در کون و مکان باشی نیابی جای درویشان

3 بر ایشان که بشناسند گوهرهای مردم را توانگر گر بود چون زر نگیرد جای درویشان

4 چو مهر خوب رویانست در هر جان ترا جانی اگر دولت ترا جا داد در دلهای درویشان

5 مقیم مقعد صد قند درویشان بی مسکن بنازد جنت ار فردا شود مأوای درویشان

6 مبر از صحبت ایشان که همچو باد در آتش در آب و خاک اثر دارد دم گیرای درویشان

7 فلک را گرچه بازیهاست بر بالای اوج خود زمین را سرفرازیهاست زیر پای درویشان

8 بتقدیر ارچه گردون را همه زین سو بود گردش بگردد آسمان زآن سو که گردد رای درویشان

9 شب قدرست و روز عید هر ساعت مه و خور را اگر خود را بگنجانند در شبهای درویشان

10 اگر چه جان ز مستوری چو صورت در نظر ناید بتن در روی جان بیند دل بینای درویشان

11 بزیر پای ایشانست در معنی سر گردون بصورت گرچه گردونست بر بالای درویشان

12 ز درهای سلاطین ار گدایان نان همی یابند سلاطین ملک می یابند از درهای درویشان

13 چو مردان سیف فرغانی مکن بیرون اگر مردی ز دل اندوه درویشی ز سر سودای درویشان

عکس نوشته
کامنت
comment