-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلا زین آستان درد دل خود بردنم اولی چو یار از بودن من نیست راضی مردنم اولی
2 چو از آمد شد کوی توام برگ گلی نشکفت بکنج نامرادی پا به دامن بردنم اولی
3 بروی ساقی خود می کشیدم ساغری اکنون چو او با دیگری همکاسه شد خون خوردنم اولی
4 من مجنون کجا و آرزوی میوه ی باغش زدن بر سینه سنگ و دست و دل آزردنم اولی
5 فغانی چون ندارد خاک این در از وفا بویی به گریه روی در دیوار خویش آوردنم اولی