دلا زارت برون نتوان از خاقانی شروانی غزل 272

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

دلا زارت برون نتوان نهادن

1 دلا زارت برون نتوان نهادن قدم در موج خون نتوان نهادن

2 بر اسب عمر هرای جوانی است بر او زین سرنگون نتوان نهادن

3 تو را هر دم غم صد ساله روزی است ذخیره زین فزون نتوان نهادن

4 به کتف عمر میکش بار محنت که بر دهر حرون نتوان نهادن

5 به نامت چون توان کرد ابلقی را که داغش بر سرون نتوان نهادن

6 در این منزل رصد جهان می‌ستاند گنه بر رهنمون نتوان نهادن

7 خراب است آن جهان کاول تو دیدی اساسی نو کنون نتوان نهادن

8 به صد غم ریسمان جان گسسته است غمی را پنبه چون نتوان نهادن

9 دلی کز جنس برکندی نگهدار که بر ناجنس و دون نتوان نهادن

10 سرت خاقانیا در بیم راهی است کز آنجا پی برون نتوان نهادن

عکس نوشته
کامنت
comment