-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلا چه شکوه بیهوده از قضا داری طبیب را چه گنه درد بیدوا داری
2 چگونه رو نمائی بما تهی دستان تو کز نقاب تمنای رونما داری
3 اگر تو دست دهی باغ می کند سودا بهار را بخزانی که در حنا داری
4 دلا همای سعادت نه زیر این سقف است برون رو ار هوس سایه هما داری
5 حجاب بیش کن از هر که عیب دان تو اوست مبین در آینه خود را اگر حیا داری
6 نه صبر ماند بجا و نه دل تو هم ایجان زتن در آی دگر در وطن کرا داری
7 چنان بکج نظری مایلی دلا که مدام بدست آینه و روی بر قفا داری
8 کلیم غم ز پی روز بد ذخیره مکن بخور بخاطر جمع آنچه هست تا داری