-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلا مگوی که نگرفت هیچکس خبرم که سنگ حادثه داند شمار موی سرم
2 اگر بنشو و نمائی رسیده ام اینست که خار پای دوانیده ریشه تا کمرم
3 هوای بال فشانی بزیر چرخم نیست چو طایر قفسم گو بریده باش پرم
4 بهوش خویش چو آیم بگرد او گردم براه شوق بآخر نمی رسد سفرم
5 بباغ دهر چو من نیست نخل خوشی ثمری عبث نگشته هوادار اره و تبرم
6 ز در بسایه دیوار می کشم خود را غرور ناز بخواری براند ار زدرم
7 ز سیل اشک چنان شستشوی دیده دهم که هر نظاره فریبی بیفتد از نظرم
8 نیم چو صورت دربند جامه دیبا لباس فاخرم اشکست و رشته گهرم
9 اگرچه قرض ز یمن قناعتم نبود چو وام دار زند اشک دست در کمرم
10 زخاکساری من هیچ دور نیست کلیم اگر بخاک بدل گردد آب در گهرم