- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه شو اگر با من رفیقی میروم آمادهٔ ره شو
2 سبک باش ای صباح روز عشرت بس گران خیزی تو هم از حد درازی ای شب اندوه کوته شو
3 هنوز از شب همان پاس نخست است ای فلک مارا چه شد چون دیگران گو یک شب ما هم سحر گه شو
4 ز سیمای قصب درماهتاب افتاده جانها را برآی ای ابر مشکین سایه پوش طلعت مه شو
5 بهشتی هست نام آن مقام عشق و حیرانی ولی تا عقل هست آنجا نشاید رفت آگه شو
6 قبول ورد مردم از تک و پوی عبث خیزد نه مردود در کس باش و نه مقبول در گه شو
7 هوای طبع تشویشات دارد خوش بیا وحشی به اطمینان خاطر گوشهای بنشین مرفه شو