-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلا تا کی هوای گشت باغ و می شود ما را کمند زلف ساقی دام ره تا کی شود ما را
2 نه چندان راه دل زد جلوه ی ساقی سیمین تن که میل قول صوفی و سماع نی شود ما را
3 مؤذن خواند و عاشق ز تقصیر عمل سوزد وبال عمر تا کی نعره ی یاحی شود ما را
4 لبت فال مرادی بهر ما هرگز نخواهد زد تمام عمر اگر در سحر و افسون طی شود ما را
5 فلک هر روز بر ما عیب دیگر می کند ظاهر بیا تا زیر پا این نقش باطل پی شود ما را
6 ز گلشن می رسی می خورده ای گل گر دروغست این غنیم آن رنگ آل و عارض پرخوی شود ما را
7 فغانی عشق چون آتش به مغز استخوانم زد چه تسکین دل از باغ و بهار و می شود ما را