دلرا چو کرد عشق تهی و فرو نشست از سیف فرغانی غزل 77

سیف فرغانی

آثار سیف فرغانی

سیف فرغانی

دلرا چو کرد عشق تهی و فرو نشست

1 دلرا چو کرد عشق تهی و فرو نشست ای صبر باوقار تو برخیز کو نشست

2 بی بند عشق هیچ کس از جای برنخاست در حلقه یی که آن بت زنجیر مو نشست

3 آنرا که زندگی دل از درد عشق اوست گر چه بمرد از طلب او،مگو نشست

4 بی روی دوست سعی نمودیم و بر نخاست این بار غم که بر دل تنگم ازو نشست

5 آن کو بجست و جوی تو برخاست مر ترا تا ناورد بدست نخواهد فرو نشست

6 مشتاق روی خوب تو در انتظار او حالی اگر چه داشت بد اما نکو نشست

7 فردا بروح عشق تو ای جان چو آدمی برخیزد آن سگی که برین خاک کو نشست

8 هم عاقبت چو بلبل شوریده شاد شد ماهی بر وی دوست که سالی ببو نشست

9 آنکس که در طریق تو گم گشت همچو سیف از گفت و گو خمش شدو از جست و جو نشست

عکس نوشته
کامنت
comment