-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلا بمهر رخش دیده پر آب انداز ترست پرده چشمت بآفتاب انداز
2 صبا که گفت که حرفی ز بی قراری ما بگوی آن گل تر را در اضطراب انداز
3 نقاب کرد تن خاکیم ز چهره جان گرت هواست که افتد ز رخ نقاب انداز
4 میانه من و تو هستی منست حجاب بیا و آتشی از رخ برین حجاب انداز
5 چه می دهی از سر التفات دل برقیب سکیست جانب او سنگ اجتناب انداز
6 شدم خراب ز بی رحمی تو رحمی کن گهی ز لطف نظر بر من خراب انداز
7 چه کار تست فضولی قبول قید ورع ترا که گفت که خود را درین عذاب انداز