-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل نه ازوست نه زما، یار چو بی نقاب شد رفت ز دست کس برون آینه ایکه آب شد
2 گر زغمت شکست دل، راز تو فاش کی شود گنج نهفته تر شود، خانه اگر خراب شد
3 بند سکوت هیچگه از لب بیهنر مجوی قابل مهر کی شود شیشه که بیشراب شد
4 لایق حسن بیزوالی آینه ای نداشت او شکر که شمع هستیم زآتش عشق آب شد
5 مست رسید با رخی چون گل تر زتاب می چشم از آب و رنگ او چشمه آفتاب شد
6 تاب نگه نداشتم، پای کشیدم از درش توبه بود سزای او، هر که تنگ شراب شد
7 در چمن جمالت ای گلبن باغ رنگ و بو شبنم گوشواره را آب گهر گلاب شد
8 ابر بهار عهد ما فیض نکرده عام را ریزش قطره های او نقطه انتخاب شد
9 چون گل شمع بی نقاب آمده حسن او کلیم از طرف تو دیده را گریه چرا حجاب شد