ای دل چو نمی‌گردد از جلال الدین محمد مولوی غزل 1877

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای دل چو نمی‌گردد در شرح زبان من

1 ای دل چو نمی‌گردد در شرح زبان من وان حرف نمی‌گنجد در صحن بیان من

2 می گردد تن در کد بر جای زبان خود در پرده آن مطرب کو زد ضربان من

3 هم ساغر و هم باده سرمست از آن ساقی هم جان و جهان حیران در جان و جهان من

4 از غیب یکی لعلی در غار جهان آمد وان لعل شده حیران در عزت کان من

5 ما را تو کجا یابی گر موی به مو جویی چون در سر زلف او گشته‌ست مکان من

6 جان دوش مر آن مه را می گفت دلم خستی پیکان پر از خون بین ای سخته کمان من

7 گفتا که شکار من جز شیر کجا باشد جز لعل بدخشانی کی یافت نشان من

8 جز دلق دو صدپاره من پاره کجا گیرم باقی قماشت کو ای دلق کشان من

9 شمس الحق تبریزی از دور زمان برتر و افزوده ز هر دوری از وی دوران من

عکس نوشته
کامنت
comment