1 ای دل چو هست حاصل کار جهان عدم بر دل منه ز بهر جهان هیچ بار غم
2 افکنده همچو سفره مباش از برای نان همچون تنور گرم مشو از پی شکم
3 تو مست خواب غفلتی و از برای تو ایزد فکنده خوان کرم در سپیده دم
1 شبی گیسو فروهشته به دامن پلاسین معجر و قیرینه گرزن
2 بکردار زنی زنگی که هرشب بزاید کودکی بلغاری آن زن
1 جهانا چه بدمهر و بدخو جهانی چو آشفته بازار بازارگانی
2 به درد کسان صابری اندرو تو به بدنامی خویش همداستانی
1 خیز بترویا! تا مجلس زی سبزه بریم که جهان تازه شد و ما ز جهان تازهتریم
2 بر بنفشه بنشینیم و پریشیم خطت تا به دو دست و به دو پای بنفشه سپریم