دلبرا، در دل سخت تو وفا از اوحدی مراغه‌ای غزل 14

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟

1 دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟ کافران را دل نرمست و ترا نیست چرا؟

2 بر درت سگ وطنی دارد و ما را نه، که چه؟ به سگانت نظری هست و بمانیست چرا؟

3 هر که قتلی بکند کشته بهایی بدهد تو مرا کشتی و امید بها نیست چرا؟

4 خون من ریزی و چشم تو روا می‌دارد بوسه‌ای خواهم و گویی که: روانیست، چرا؟

5 شهریان را به غریبان نظری باشد و من دیدم این قاعده در شهر شما نیست، چرا؟

6 من و زلف تو قرینیم به سرگردانی من ز تو دورم و او از تو جدا نیست چرا؟

7 دیگران را همه نزدیک تو را هست و قبول اوحدی را ز میان راه وفا نیست چرا؟

عکس نوشته
کامنت
comment