- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل چو سلطان ملک جان گردد پادشاه همه جهان گردد
2 چون ز چونی رسد به بی چونی مالک ملک لامکان گردد
3 دل ز صورت چو رو به معنی کرد بی نشانش همه نشان گردد
4 گرد بر گرد نقطهٔ وحدت همچو پرگار خط کشان گردد
5 اول خویش را چو بشناسد مهدی آخر الزمان گرد
6 چون طلسمش شکسته شد به درست گنج پنهان بر او عیان گردد
7 نقد دل قلب از آنش می خوانند که ملقب به این و آن گردد
8 گاه باشد مجاور کعبه گاه مست در مغان گردد
9 عرش اعظم دل است و آن دل ماست به دلیل این سخن بیان گردد
10 هر که شد غرقه اندر این دریا قطره اش بحر بیکران گردد
11 چون ز هستی خود شود فانی باقی ملک جاودان گردد
12 هر که دل را شناخت در دو جهان فارغ از سود و از زیان گردد
13 لیس فی الدار غیرهُ دیّار این چنین کن اگر چنان گردد
14 سخن دل ز گفتهٔ سید مونس جان عاشقان گردد