1 دگر گفت کای بحر دانشوری تو فرهنگیان را یکایک سری
2 درختی شنیدم همه برشده زاشیا یکایک فراتر شده
3 ندانم چه باشد بدان سان بلند بود روشن این شاخ،بر هوشمند
1 بدانست رستم که او سرکش است که در جنگ همچون که آتش است
2 وز آن پس به کین سوی او حیله کرد برآورد بر چرخ گردنده گرد
1 یکی نیزه در مشت گرشاسبی خدنگی به پیکان تهماسبی
2 بدو شست پیوست و چپ راست کرد همان راست، خم شد زیروی مرد
1 دگر گفت کی پهلو دلپذیر به سالی جوان و به اندیشه پیر
2 سواری شنیدم که چون برنشست شد از دست وافتاد بر سر نشست