1 ای یار عزیز و دلبر سیمین تن دادم ز برایت ارمغانی سوزن
2 یعنی که جهان ز هجر رویت شب و روز چون چشمه سوزن است در دیده من
1 تا زبر خاکی ایدرخت برومند مگسل ازین آب و خاک رشته پیوند
2 مادر تست این وطن که در طلبش خصم نار تطاول بخاندان تو افکند
1 در باغ سحر نرگس تر دیده گشود با چشم تواش بنای هم چشمی بود
2 من نیز ز خشم دیده اش برکندم بستان و بزیر پای خود افکن زود
1 به سردار اسعد بگو ای که از دم هزار آتش فتنه خاموش کردی
2 تو آنی که اصلاح کار جهان را به دامان فضل خطاپوش کردی
1 این تازه کله که داده دلبر ماست چون هدیه دست دوست شد، افسر ماست
2 بوسیدم و بر فرق سرش جا دادم تا خلق بدانند که تاج سر ماست
1 چون کواکب تابع برج است دارالملک ایران وندرین برج است واله هوش برنایان و پیران
2 هر کجا حصنی است استحکام آن از برج باشد حصن ایران شد ز استحکام برج امروز ویران