1 دی پیر میفروش که ذکرش به خیر باد گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد
2 گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد
3 سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست از بهر این معامله غمگین مباش و شاد
4 بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد
5 حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است کوته کنیم قصه، که عمرت دراز باد
معنی شعر:
اندرز اندرزگران دانا و اطرافیان خیرخواه را بپذیر. نگران نتیجه کاری که می خواهی انجام دهی نباش. صلاح تو در انجام این کاراست. آن را تا آخر انجام بده و از سود زیانش مترس. عاقبت کار خیر و محمود است.