1 چهارم روز مجلس تازه کردند غناها را بلند آوازه کردند
2 به بخشیدن در آمد دست دریا زمین گشت از جواهر چون ثریا
3 ملک چون شد ز نوش ساقیان مست غم دیدار شیرین بردش از دست
4 طلب فرمود کردن باربد را وزو درمان طلب شد درد خود را
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نکیسا در ترنم جادوی ساخت پس آنگه این غزل در راهوی ساخت
2 بساز ای یار با یاران دلسوز که دی رفت و نخواهد ماند امروز
1 نشسته شاه روزی نیم هشیار به امیدی که گردد بخت بیدار
2 در آمد قاصدی از ره به تعجیل ز هندستان حکایت کرد با پیل
1 چو برزد بامدادان خازن چین به درج گوهرین بر قفل زرین
2 برون آمد ز درج آن نقش چینی شدن را کرده با خود نقش بینی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به