1 چهارم روز مجلس تازه کردند غناها را بلند آوازه کردند
2 به بخشیدن در آمد دست دریا زمین گشت از جواهر چون ثریا
3 ملک چون شد ز نوش ساقیان مست غم دیدار شیرین بردش از دست
4 طلب فرمود کردن باربد را وزو درمان طلب شد درد خود را
1 چو پیر سبزپوش آسمانی ز سبزه برکشد بیخ جوانی
2 جوانان را و پیران را دگر بار به سرسبزی در آرد سرخ گلزار
1 نکیسا چون زد این افسانه بر ساز ستای باربد برداشت آواز
2 نوا را پرده عشاق آراست در افکند این غزل را در ره راست
1 به خدمت شمسه خوبان خلخ زمین را بوسه داد و داد پاسخ
2 که دایم شهریارا کامران باش به صاحب دولتی صاحبقران باش