1 چهارم روز مجلس تازه کردند غناها را بلند آوازه کردند
2 به بخشیدن در آمد دست دریا زمین گشت از جواهر چون ثریا
3 ملک چون شد ز نوش ساقیان مست غم دیدار شیرین بردش از دست
4 طلب فرمود کردن باربد را وزو درمان طلب شد درد خود را
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ملک را گرم کرد آن آتش تیز چنانک از خشم شد بر پشت شبدیز
2 به تندی گفت من رفتم شبت خوش گرم دریا به پیش آید گر آتش
1 چو خسرو دید کان معشوق طناز ز سر بیرون نخواهد کردن آن ناز
2 فسونی چند با خواهش بر آمود فسون بردن به بابل کی کند سود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به