-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز و شب از بس که محو آن میان گردیدهام موی میترسم برآید عاقبت از دیدهام
2 فرصت عشرت ز کف ندهم به هرجایی که هست گریه تا بس کردهام بر حال خود خندیدهام
3 گل به بستر تا نیفشانی نمیخوابی و من شمعسان با شعله در یک پیرهن خوابیدهام
4 همچو من در پیش یار بیوفای خود کلیم زود نتوان خار شد، عمری وفا ورزیدهام