- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سحرگاه چون اختر اورمزد برون آمد از شبروی همچو دزد
2 خور افتاد چون عابدی زرد چهر پی سجده در خانقاه سپهر
3 زمانه بر اندام سیارگان بپوشید دیبای بازارگان
4 شه شرق ار که بر آهیخت تیغ ستاره فروشد به تاریک میغ
5 به رخت نبرد اندر آمد گروه خروشان چو دریا و جوشان چو کوه
6 دلیران به مردانگی تاختند به قصد عدو تیغ کین آختند
7 یکی سفله پست بدگوهری سخن چین و بدبخت و شوم اختری
8 که فیض اللهش نام منحوس بود ز بانو در این عرصه جاسوس بود
9 چو دانست اوضاع دوشینه را بینباشت زین داستان سینه را
10 شتابان در قلعه آمد چو باد ندا زد که ای بانوی کج نهاد