1 بدنیای دنی کی ماندنی بی که دامان بر جهان افشاندنی بی
2 همی لا تقنطوا خوانی عزیزا دلا یا ویلنا هم خواندنی بی
1 ته کت نازنده چشمان سرمه سائی ته کت زیبنده بالا دلربایی
2 ته کت مشکین دو گیسو در قفائی بمو واجی که سرگردان چرائی
1 ز دست چرخ گردون داد دیرم هزاران ناله و فریاد دیرم
2 نشنید دستانم با خس و خار چگونه خاطر خود شاد دیرم
1 شبی دیرم زهجرت تار تارو گرفته ظلمتش لیل و نهارو
2 خداوندا دلم را روشنی ده که تا وینم جمال هشت و چارو
1 چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی
2 اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از آن شوریده تر بی
1 اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون
2 یکی را میدهی صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون