- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم پیدا شکفته بود و پنهان گریستم
2 هرجا چو غنچه تنگدلی چند یافتم رفتم چو ابر و بر سر ایشان گریستم
3 چون شمع، زندگانی من صرف گریه شد تا آخرین نفس، ز تف جان گریستم
4 ای ابر هرزه آب رخ خود مبر، که من چندان که ممکن است چو باران گریستم
5 هرگز ز گریه روی نکردم ترش چو ابر دایم چو شیشه با لب خندان گریستم