دهر پرفتنه و شورست از نظیری نیشابوری غزل 324

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

دهر پرفتنه و شورست ز چشم سیهش

1 دهر پرفتنه و شورست ز چشم سیهش داری از چشم بد خلق خدایا نگهش

2 هرکه را باعث عصیان و خطا عشق شود ملک از رشک بسوزد که نویسد گنهش

3 پر مگو خواجه که عشرتگه ما روشن ازوست همه جا هست، ولی در همه دل نیست رهش

4 دل هرکس که درین غمکده صحرا گردد ناگهان یوسف کنعان به در آید ز چهش

5 رشک بر کودک لشکر شکن ما دارد پادشه زاده که هستند ز خاصان سپهش

6 ملک چین با بت و بتخانه به یغما ببرد گر کله گوشه به یغما شکند پادشهش

7 اجر بیداری چل ساله نثاریست قلیل روز گردید شب ما ز مه چاردهش

8 ماه نو کرده ز افلاس تهی پهلو را ناز بر اوج هوا سوده چو پر کلهش

9 عجب ار در دل ویران «نظیری » گنجد کوه را تاب نباشد که شود جلوه گهش

عکس نوشته
کامنت
comment