1 دگر ره گفت کاجرام کواکب ندانم بر چه مرکوبند راکب
2 شنیدستم که هر کوکب جهانیست جداگانه زمین و آسمانیست
3 جوابش داد کاین ما هم شنیدیم درستی را بدان قایم ندیدیم
4 چو وا جستیم از آن صورت که حالست رصد بنمود کاین معنی محالست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چو برزد بامدادان خازن چین به درج گوهرین بر قفل زرین
2 برون آمد ز درج آن نقش چینی شدن را کرده با خود نقش بینی
1 نشسته شاه روزی نیم هشیار به امیدی که گردد بخت بیدار
2 در آمد قاصدی از ره به تعجیل ز هندستان حکایت کرد با پیل
1 نکیسا در ترنم جادوی ساخت پس آنگه این غزل در راهوی ساخت
2 بساز ای یار با یاران دلسوز که دی رفت و نخواهد ماند امروز
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به