1 دگر ره گفت کاجرام کواکب ندانم بر چه مرکوبند راکب
2 شنیدستم که هر کوکب جهانیست جداگانه زمین و آسمانیست
3 جوابش داد کاین ما هم شنیدیم درستی را بدان قایم ندیدیم
4 چو وا جستیم از آن صورت که حالست رصد بنمود کاین معنی محالست
1 نخستین بار گفتش کز کجائی بگفت از دار ملک آشنائی
2 بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند بگفت انده خرند و جان فروشند
1 ملک عزم تماشا کرد روزی نظرگاهش چو شیرین دلفروزی
2 کسی را کان چنان دلخواه باشد همه جائی تماشاگاه باشد
1 چو شیرین را ز قصر آورد شاپور ملک را یافت از میعادگه دور
2 فرود آوردش از گلگون رهوار به گلزار مهین بانو دگر بار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به