-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کیست ز اهل زمانه خاقانی که تو اهل وفاش پنداری
2 دوستی کز سر غرض شد دوست هان و هان تاش دوست نشماری
3 خواجه گوید که دوست دار توام پاسخش ده که دوست چون داری
4 تا عزیزم مرا عزیز کنی چون شد خوار خوار انگاری
5 یا بلندم کنی گه پستی یا عزیزم کنی گه خواری
6 با من این دوستی به شرطی کن کاخر آن شرط را بجای آری
7 کان خطائی که حق ز من بیند گر تو بینی ز من نیازاری
8 ور شود خصم من زبردستی زیر پای بلام مگذاری