- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرو روان چو کوه به کردار ماه کرد خط آمد وکنارهٔ ماهش سیاه کرد
2 آن خط مشک بوی که بر عارضش دمید بر گل سپاه مورچه گویی که راه کرد
3 چیره شدیم ما به گنه بر به عشق از آنک صد ره به عجز توبهٔ ما را تباهکرد
4 وز توبه برکنار فتادیم از آنکه او رخسارگان چو توبهٔ ما را سیاه کرد
5 بنمود بامداد زخرگاه روی خویش خیره بماند هرکه به رویش نگاه کرد
6 بس طبع را که چشم نژندش نژند کرد بس پشت را که زلف دوتاهش دو تاه کرد
7 زان پیش کافتاب برآورد سر زکوه چون آفتاب روی به ایوان شاه کرد
8 شاه بزرگوار ملکسنجر آنکه بخت او را سزای مملکت و تاج وگاه کرد
9 خواند خلیفه ناصر دینش زبهر آنک هر جاکه رفت نصرت دین اِلهکرد