-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بریدن حیفم آید بعد از آن عهد چنین رویی نشاید آن چنان عهد
2 گرفتم عهد ازین بهتر نداری به زودی تازه کن باری همان عهد
3 چو گل عهد تو بس ناپایدارست از آنم پیر کردی، ای جوان عهد
4 به عهدت دست میگیری، چه سودست؟ چو یک ساعت نمیپایی بر آن عهد
5 چو فرمانت روان گردید بر من برون رفتی و بشکستی روان عهد
6 میان بستی به خون ریزم دگر بار تو پنداری نبود اندر میان عهد
7 دریغ، ای تیر بالا، ار نبودی ترا با اوحدی همچون کمان عهد