1 نسوز نامرده ، ای شگفتی کار راست با مردگان بگونه شدیم
2 خوب گر سوی ما نگه نکند گو مکن ، شو که ما نمونه شدیم
1 نانوردیم و خوار و این نه شگفت که بر ورد ِ خار نیست نورد
2 مردم اندر خور زمانه شده ست نرد چون شاخ گشت و شاخ چون نرد
1 هول تاختن و کینه آختنْش مرا همی گداخته همچون کناغ و تافته تن
1 بنفشه زار بپوشید روزگار به برف درونه گشت چنار و زریر شد شنگرف
2 که برف از ابر فرود آید ، ای عجب ، هر سال از ابر من به چه معنی همی بر آید برف ؟