مرا به وصل تو گر زان که دسترس از جلال عضد غزل 82

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

مرا به وصل تو گر زان که دسترس باشد

1 مرا به وصل تو گر زان که دسترس باشد دگر ز طالع خویشم چه ملتمس باشد

2 بر آستان تو غوغای عاشقان چه عجب که هر کجا شکرستان بود مگس باشد

3 چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را که نیم جان مرا یک کرشمه بس باشد

4 اگر به هر دو جهان یک نفس زنم با دوست مرا ز هر دو جهان حاصل آن نفس باشد

5 ازین هوس که مرا هست اگر شوم در خاک هنوز در سر من ذوق این هوس باشد

6 بدین صفت که مرا دست بخت کوتاه است کیم به سرو بلند تو دسترس باشد

7 ره خلاص کجا باشد آن غریقی را که سیل محنت عشقش ز پیش و پس باشد

8 هزار بار شود آشنا و دیگر بار مرا ببیند و گوید که این چه کس باشد

9 به دام عشق حزین است ناله های جلال که زار نالد بلبلی که در قفس باشد

عکس نوشته
کامنت
comment