-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همرنگ جماعت شو تا لذت جان بینی در کوی خرابات آ تا دردکشان بینی
2 درکش قدح سودا هل تا بشوی رسوا بربند دو چشم سر تا چشم نهان بینی
3 بگشای دو دست خود گر میل کنارستت بشکن بت خاکی را تا روی بتان بینی
4 از بهر عجوزی را تا چند کشی کابین وز بهر سه نان تا کی شمشیر و سنان بینی
5 نک ساقی بیجوری در مجلس او دوری در دور درآ بنشین تا کی دوران بینی
6 این جاست ربا نیکو جانی ده و صد بستان گرگی و سگی کم کن تا مهر شبان بینی
7 شب یار همیگردد خشخاش مخور امشب بربند دهان از خور تا طعم دهان بینی
8 گویی که فلانی را ببرید ز من دشمن رو ترک فلانی گو تا بیست فلان بینی
9 اندیشه مکن الا از خالق اندیشه اندیشه جانان به کاندیشه نان بینی
10 با وسعت ارض الله بر حبس چه چفسیدی ز اندیشه گره کم زن تا شرح جنان بینی
11 خامش کن از این گفتن تا گفت بری باری از جان و جهان بگذر تا جان و جهان بینی