-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نظر کنید که آن شهسوار میگذرد قرار جان من بیقرار میگذرد
2 اگر نه قصد هلاک منش بود در دل چنین کرشمهکنان بر چه کار میگذرد؟
3 دریغ صید نزارم از آن به زاری زار مرا بکشت و برای شکار میگذرد
4 کمان کشیده کمین خسته چون کند جولان خدنگ غمزهاش از جان زار میگذرد
5 هزار طایر قدسی کند ز سینه هدف ز شوق تیر که از شست یار میگذرد
6 اگرچه گرد برانگیخت دردش از جانم هنوز بر دلش از من غبار میگذرد
7 شد آشنا و به صد عشوهام به خویش کشید کنون چه بد که چو بیگانهوار میگذرد
8 به جرم آنکه شبی آستان او بوسید حسین از در او شرمسار میگذرد