-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا زاهد مرا با حضرت تو کار افتاده ز کردارت نگویم کار با گفتار افتاده
2 ترا جمع است خاطر از ره عقبی دلت خوش باد مرا زین ره ولیکن عقدهٔ بسیار افتاده
3 بنزد تست آسان زهد چون او را ندیدستی بنزد من ولی این کار بس دشوار افتاده
4 تو پنداری به جز راه تو راهی نیست سوی حق دلت در پردهٔ پندار از این پندار افتاده
5 ز حسن روی ساقی و ز صوت دلکش مطرب مرا سر رفته از دوش ار ترا دستار افتاده
6 ترا زهد و مرا مستی ترا تقوی مرا رندی ترا آن کار افتاده مرا این کار افتاده
7 ترا راه مسلمانی گوارا باد و ارزانی مرا گبری خوش آمد کار با زنار افتاده
8 توئی در بند آرایش منم در بند افزایش توئی بر مسند عزت من اینجا خوار افتاده
9 توئی در بند دستار و منم در بستن زنار توئی بر منبر و من بر در خمار افتاده
10 منم چون فیض بر کاری که آن تقدم بکار آید تو از کاری که کار آید ترا بیکار افتاده