-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا که عید عرب جفت شد به عید عجم رسید لشکر نوروز واضحی از پی هم
2 دو روز فرخ توأم به یکدیگر گشتند چنانکه دولت و دین شد به یکدیگر توأم
3 لوای آل خلیل و درفش افریدون فراشتند به یک جا بر آسمان پرچم
4 ز استقامت این هردو آشکارا بین قوام دین عرب را ز شهریار عجم
5 نخفتم ای گل سیراب دوش تا به سحر ز جور گیتی و از ترکتاز لشکر غم
6 به گوشم آمد از آهنگ مؤذن سحری که ای ز دور جهان تن نژند و حال دژم
7 گرت شکنجه کند آسمان، مدار شکن ورت خماند پیکر، منه برابر و هم
8 بگیر باده و بر چرخ دل منه که نماند نه تاج بر سر کسری نه جام در کف جم
9 غمین مباش ز اوضاع روزگار و ببر پناه بر در سالار دین و کهف امم
10 خدایگان خراسان علی بن موسی جهان داد و دهش آسمان فضل و کرم
11 به آسمان و جهانش چسان کنم تشبیه سیاه باد ورق سربریده باد قلم
12 که آسمان بدرش ذرهایست در بر مهر جهان به حضرت وی قطرهای برابر یم