- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا ای که عمرت به هفتاد رفت مگر خفته بودی که بر باد رفت؟
2 همه برگ بودن همی ساختی به تدبیر رفتن نپرداختی
3 قیامت که بازار مینو نهند منازل به اعمال نیکو دهند
4 بضاعت به چندان که آری بری وگر مفلسی شرمساری بری
5 که بازار چندان که آکندهتر تهیدست را دل پراکندهتر
6 ز پنجه درم پنج اگر کم شود دلت ریش سرپنجهٔ غم شود
7 چو پنجاه سالت برون شد ز دست غنیمت شمر پنج روزی که هست
8 اگر مرده مسکین زبان داشتی به فریاد و زاری فغان داشتی
9 که ای زنده چون هست امکان گفت لب از ذکر چون مرده بر هم مخفت
10 چو ما را به غفلت بشد روزگار تو باری دمی چند فرصت شمار