دیشب بیاد روی تو ای رشک آفتاب از عارف قزوینی غزل 88

عارف قزوینی

آثار عارف قزوینی

عارف قزوینی

دیشب بیاد روی تو ای رشک آفتاب

1 دیشب بیاد روی تو ای رشک آفتاب شستم ز سیل اشگ من از دیده نقش خواب

2 تا صبحدم که جیب افق چاک زد شفق صدرنگ ریخت دل بخیال رخت بر آب

3 بنشسته ام میانه سیلاب خون که گر بینی گمان بری که حبابی است روی آب

4 شد مست دل غمزه ات آنسان که مستیش افزون بود ز نشئه یک خم شراب

5 چشمت بزیر چشمی با یک اشاره کرد در هر کجا دلی است طرفدار انقلاب

6 محروم شد ز روی تو زاهد، همیشه باد محروم ز آستین خطا دامن صواب

7 با خانه خرابه دل آنچه را که کرد چشمت، به کعبه آن نکند پیرو وهاب

8 افتاد طره بر سر مژگانت آگه است گنجشک اوفتاده بسر پنجه عقاب

9 از مهوشان شفق چو تو را انتخاب کرد تبریک گفت عارف از این حسن انتخاب

عکس نوشته
کامنت
comment