بیا بیا که مرا با تو ماجرایی از سعدی شیرازی غزل 109

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست

1 بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست

2 روا بود که چنین بی‌حساب دل ببری مکن که مظلمه خلق را جزایی هست

3 توانگران را عیبی نباشد ار وقتی نظر کنند که در کوی ما گدایی هست

4 به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست

5 کسی نماند که بر درد من نبخشاید کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست

6 هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی از این طرف که منم همچنان صفایی هست

7 به دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت هنوز جهل مصور که کیمیایی هست

8 به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید و گر به کام رسد همچنان رجایی هست

9 به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست که در جهان به جز از کوی دوست جایی هست

عکس نوشته
کامنت
comment