- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا که مردمک دیده غرقه در آب است ببین که اشک روانم به رنگ عناب است
2 به یاد یار گل اندام، خار همچو سنان به زیر پهلوی مجروح من چو سنجاب است
3 ز حال دیده ی بی خواب من چه غم دارد ستمگری که ز جام غرور در خواب است
4 ز گریه مردم دریانشین دیده ی من به حسرت گهری در میان غرقاب است
5 رخ منور دلبر به زیر سایه ی زلف چنان که در شب تاریک نور مهتاب است
6 ز خط یار بپرهیز از آنکه خون ریز است به زلف دوست میاویز از آنکه در تاب است
7 به کنج مسجد جامع، خوشا نماز کسی که طاق ابروی یارش به جای محراب است
8 سرش به سرکشی و سلطنت فروناید هر آن کسی که چو حیدر غلام اصحاب است