- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا که درد مرا از لب تو درمان است ببین که چون سر زلفت دلم پریشان است
2 گرم به باد دهی، ز آتش تو خاک شوم که خاک پای تو خوشتر ز آب حیوان است
3 اگر اسیر کمند تو می شوم، چه شود اسیر گلشن رویت هزاردستان است
4 به یوسف نکنم نسبت ای عزیز! که تو هزار یوسفت اندر چه زنخدان است
5 ترنج غبغب و نار برش اگر بینی مگو ز سیب سپاهان چرا که به ز آن است
6 تن ضعیف من از مهر عالم افروزش چو ماه یک شبه از چشم خلق پنهان است
7 مرا ز فندق وبادام می کند گریان شکرلبی که دهانش چو پسته خندان است
8 غبار خط که نوشتی، به نسخ حاجت نیست محقق است که خط تو به ز ریحان است
9 مسوز حیدر بیدل چو عود در مجلس که همچو نای ز چنگ غم تو نالان است