- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا که ملت ایران حقوق خویش گرفت شبان دادگر از چنگ گرگ میش گرفت
2 رسید قاضی ایوان داد و در ایوان جلوس کرد و ره اعتدال پیش گرفت
3 یکی فرشته اردیبهشتی از مینو رسید و جشنی چون جشن هشتویش گرفت
4 چنان کشید ز دزدان خیره بادا فراه که وامهای پس افتاده راز پیش گرفت
5 ز نوشداروی شمشیر و برگ نخله دار علاج سینه مجروح و قلب ریش گرفت
6 چنان موازنه با عدل شد که یکسر مو نه کم گرفت به میزان حق نه بیش گرفت
7 مهار معدلت آمد نسیم داد ورزید کدیور آمد و دنبال یوغ و خیش گرفت
8 عروس داد که در تن پلاس ماتم داشت طراز عیش خود از پرنیان و کیش گرفت
9 معز سلطان عبدالحسین دندان کند ز شیر شرزه و از مار گرزه نیش گرفت
10 فضای کشور برباد رفته از نفسش هوای جمعیت خاطر پریش گرفت
11 معز دولت و دین خوانمش که کیفر خلق ز خصم دولت و بدخواه دین و کیش گرفت
12 بزور غیرت و نیروی اتحاد و وفاق ز دست مردم بیگانه داد خویش گرفت
13 بزخم موزر و بمب و شر بنل از اعدا سنان و ناچخ و تیر و کمان و کیش گرفت
14 جهانش برخی رخ کن دلا که نام ایزد معز سلطان ملک جهان بهیش گرفت
15 بری ز غاصب بدکیش بستد آنچه بهند گرفت نادر و عباس و شه بکیش گرفت
16 چنانکه پرویز از روم گنج بادآورد جم از حصار عدو گنج گاومیش گرفت
17 درین چکامه دم عیسوی مرا یار است فرشته بر سخن دلکشم فریش گرفت