- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا ساقی آن آب آتش مزاج کزو جمله درد دارد علاج
2 بمن ده مده بیش ازین انتظار که دارم بسی درد سر از خمار
3 بیا ساقی آن آتش آب وش که هست آرزوی من درد کش
4 بده تا برویم بتوفیق او گشاید در گنج صد آرزو
5 بیا ساقی آن راح راحت فزای که هست از همه کار مشگل گشای
6 بمن ده ز من ساز غافل مرا بغم کار مگذار مشگل مرا
7 چو بک جام دادی من خسته را گشودی زبان فرو بسته را
8 بسر نشاه جام اول دوید زبان را زمان تکلم رسید
9 کنون بشنو از من که از گنج راز بروی تو خواهم دری کرد باز