-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بکن بیخ صبوری حسرت دیدار میآرد چو میرد باغبان این نخل برگ و بار میآرد
2 کدورت میفزاید جام خاکی، حیرتی دارم که این آیینه چون بینم بود زنگار میآرد
3 دلی دارم چنان بیگانه از عشرت که در گلشن پی نظاره گل روی در دیوار میآرد
4 دیاری کش تو بیپروا طبیب دردمندانی اجل از رحم شربت بر سر بیمار میآرد
5 نصیبم نیست شهد راحتی بیزهر اندوهی صبا بوی گل گر آورد با خار میآرد
6 کلیم از گریه گفتم آبرویی رو دهد ما را چه دانستم که اشک آتش بروی کار میآرد