بیا کامروز از جلال الدین محمد مولوی غزل 1519

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

بیا کامروز بیرون از جهانم

1 بیا کامروز بیرون از جهانم بیا کامروز من از خود نهانم

2 گرفتم دشنه‌ای وز خود بریدم نه آن خود نه آن دیگرانم

3 غلط کردم نبریدم من از خود که این تدبیر بی‌من کرد جانم

4 ندانم کآتش دل بر چه سان است که دیگر شکل می سوزد زبانم

5 به صد صورت بدیدم خویشتن را به هر صورت همی‌گفتم من آنم

6 همی‌گفتم مرا صد صورت آمد و یا صورت نیم من بی‌نشانم

7 که صورت‌های دل چون میهمانند که می آیند و من چون خانه بانم

عکس نوشته
کامنت
comment