سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

بیا که نوبت صلح است و دوستی از سعدی شیرازی غزل 152

غزل 152 ام از 1930 غزلیات

بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت

1 بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت

2 بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم قضای عشق درآمد بدوخت چشم درایت

3 ملامت من مسکین کسی کند که نداند که عشق تا به چه حد است و حسن تا به چه غایت

4 ز حرص من چه گشاید تو ره به خویشتنم ده که چشم سعی ضعیف است بی چراغ هدایت

5 مرا به دست تو خوشتر هلاک جان گرامی هزار باره که رفتن به دیگری به حمایت

6 جنایتی که بکردم اگر درست بباشد فراق روی تو چندین بس است حد جنایت

7 به هیچ روی نشاید خلاف رای تو کردن کجا برم گله از دست پادشاه ولایت

8 به هیچ صورتی اندر نباشد این همه معنی به هیچ سورتی اندر نباشد این همه آیت

9 کمال حسن وجودت به وصف راست نیاید مگر هم آینه گوید چنان که هست حکایت

10 مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان هنوز وصف جمالت نمی‌رسد به نهایت

11 فراقنامه سعدی به هیچ گوش نیامد که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت

شاعر شعر بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت چه کسی است ؟

شاعر شعر بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت سعدی شیرازی می باشد.

شعر بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت چیست ؟

قالب شعر بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت غزل است

مضمون اصلی شعر بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر