- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا ای دل که نیرنگ و فسونت پر به کار آید ز چشمش ساغر اندیشه را رنگ خمار آید
2 ز دور پیچ و تاب آتش دل اشک گلگونم به یاد پایبوسش همچو طفل نیسوار آید
3 نمیبخشم به غمهای فراقش روز شادی را که ناگه یک شبی یاد وصالش در کنار آید
4 ز جوش سبزه لعلت شد آه بیدلان افزون که بلبل در چمن هنگام فصل نوبهار آید
5 دهانش را که اصلا نیست امکان وجود او اگر وهمت چو عنقا بر سر شاخ چنار آید
6 صفای عارض و گلگونی رخسار او با هم چو رنگ سرخی برفی که از آب انار آید
7 برات سرنوشت ماست از اعجاز یاقوتی که همچون جامه خونین شهیدت را به کار آید
8 شب یلدای هجرت را اگر چه نیست پایانی بدان امید خرسندم که در روز شمار آید
9 رسد بوی وصالت در دماغم ز اضطراب دل کجا امشب مرا خوابی به چشم انتظار آید؟!
10 چه خوش گفتست طغرل حضرت بحر سخن بیدل تو گر آیی طرب آید بهشت آید بهار آید!