بیا ای عشقِ جان‌سوزان که از سلطان باهو غزل 38

سلطان باهو

آثار سلطان باهو

سلطان باهو

بیا ای عشقِ جان‌سوزان که من خود را به تو سوزم

1 بیا ای عشقِ جان‌سوزان که من خود را به تو سوزم اگر سوزی وگرنه من یقین خود را به تو سوزم

2 خس و خاشاک می‌سوزی درون خویش می‌جوشی کنون ما را شدی روزی بیا خود را به تو سوزم

3 مکان خود لامکان دارم ز زندان غم بسی دارم کنون روی به حق آرم بیا خود را به تو سوزم

4 بدم مردان سُخن گویم، جمال یار می‌جویم هوالحق را به حق جویم، بیا خود را به تو سوزم

5 دلی با یار خود بستم، ز جان هم دست خود شُستم چون مستان‌وار من مستم، بیا خود را به تو سوزم

عکس نوشته
کامنت
comment