خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

آمد نفس صبح و سلامت نرسانید از خاقانی شروانی غزل 181

غزل 181 ام از 1365 غزلیات

آمد نفس صبح و سلامت نرسانید

1 آمد نفس صبح و سلامت نرسانید بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید

2 یا تو به دم صبح سلامی نسپردی یا صبح‌دم از رشک سلامت نرسانید

3 من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم چه سود که بختم سوی بامت نرسانید

4 باد آمد و بگسست هوا را زره ابر بوی زرهٔ غالیه فامت نرسانید

5 بر باد سپردم دل و جان تا به تو آرد زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید

6 عمری است که چون خاک جگر تشنهٔ عشقم و ایام به من جرعهٔ جامت نرسانید

7 مرغی است دلم طرفه که بر دام تو زد عشق خود عشق چنین مرغ به دامت نرسانید

8 خاقانی ازین طالع خود کام چه جوئی کو چاشنی کام به کامت نرسانید

9 نایافتن کام دلت کام دل توست پس شکر کن از عشق که کامت نرسانید

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آمد نفس صبح و سلامت نرسانید

شاعر شعر آمد نفس صبح و سلامت نرسانید چه کسی است ؟

شاعر شعر آمد نفس صبح و سلامت نرسانید خاقانی شروانی می باشد.

شعر آمد نفس صبح و سلامت نرسانید در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر آمد نفس صبح و سلامت نرسانید چیست ؟

قالب شعر آمد نفس صبح و سلامت نرسانید غزل است

مضمون اصلی شعر آمد نفس صبح و سلامت نرسانید چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی