بیا و جوش تمنای دیدنم بنگر از غالب دهلوی غزل 196

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

بیا و جوش تمنای دیدنم بنگر

1 بیا و جوش تمنای دیدنم بنگر چو اشک از سر مژگان چکیدنم بنگر

2 ز من به جرم تپیدن کناره می کردی بیا به خاک من و آرمیدنم بنگر

3 گذشته کار من از رشک غیر شرمت باد به بزم وصل تو خود را ندیدنم بنگر

4 شنیده ام که نبینی و ناامید نیم ندیدن تو شنیدم شنیدنم بنگر

5 دمید دانه و بالید و آشیانگه شد در انتظار هما دام چیدنم بنگر

6 نیازمندی حسرت کشان نمی دانی نگاه من شو و دزدیده دیدنم بنگر

7 اگر هوای تماشای گلستان داری بیا و عالم در خون تپیدنم بنگر

8 جفای شانه که تاری گسسته زان سر زلف ز پشت دست به دندان گزیدنم بنگر

9 بهار من شو و گل گل شگفتنم دریاب به خلوتم بر و ساغر کشیدنم بنگر

10 به داد من نرسیدی ز درد جان دادم به داد طرز تغافل رسیدنم بنگر

11 تواضعی نکنم، بی تواضعی غالب به سایه خم تیغش خمیدنم بنگر

عکس نوشته
کامنت
comment