- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سبو بیار و پر از آب زندگانی کن ز جام می طلب عمر جاودانی کن
2 نگفت جم به فریدون جزین که جور مکن جهان ز تست دگر هرچه می توانی کن
3 نشاط طبع حکیمان علاج بیمارست غم شکسته دلان دار و شادمانی کن
4 ز سالخورده مکش سر که هست کارآموز شراب کهنه به چنگ آور و جوانی کن
5 شب از قرابه شنیدم که با قدح می گفت چو ماه باش و به خورشید هم قرانی کن
6 تهی ز خویش شوی پر ز مهر سازندت نظر به کاس مه و دور آسمانی کن
7 پدر به شکر و مادر به شیر پروردت به هر دو شیر و شکر باش و کامرانی کن
8 سبیل حق شود عالم سبیل خودگردان طفیل شاه شو و پادشه نشانی کن
9 چو نام فرخ خود باش در طریق سلیم دگر چو نظم «نظیری » جهان ستانی کن