- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکست رنگ تا رسوا نسازد بی قراران را جگر خونست از بیم نگاهت رازداران را
2 ز پیکان های ناوک در دل گرمم نشان نبود به ریگستان چه جویی قطره های آب باران را؟
3 بود پیوسته پشت صبر بر کوه از گرانجانی چه افسون خوانده ای در گوش دل امیدواران را؟
4 کف خاکیم، از ما برنخیزد جز غبار آنجا فزون از صرصری نبود قیامت خاکساران را
5 به ترک جاه گو تا گردش ایام برخیزد که گلخن تاب دائم در نظر دارد بهاران را
6 درآ بیخود به بازیگاه اهل حسن تا بینی به روی شعله گرم مشق جولان نی سواران را
7 نگشت از سجده حق جبهه زهاد نورانی چنان کافروخت تاب باده روی باده خواران را
8 دریغ آگاهیی کافسردگی گردد سر و برگش ز مستی بهره جز غفلت نباشد هوشیاران را
9 ز غیرت می گدازد در خجالتگاه تأثیرم زبون دیدن به دست شیشه سازان کوهساران را
10 به رنجم غالب از ذوق سخن، خوش بودی ار بودی مرا لختی شکیب و پاره ای انصاف یاران را