-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کو همتی که از همه قطع نظر کنیم وز سر گذشته چاره هر دردسر کنیم
2 ما را محل رحم ندانسته روزگار گر همچو شمع از همه تن گریه سر کنیم
3 در نامه شکل زلف ترا می کشیم و بس گر شرح حال در هم خود مختصر کنیم
4 گر منت وظیفه گرانی چنین کند ترک وظیفه خواری فیض سحر کنیم
5 یک گام بی متابعت او نمی رویم گر سایه را بخویش رفیق سفر کنیم
6 بنشین دمی بدیده گوهر فشان ما تا رشته میان ترا پرگهر کنیم
7 گر اشک را بکام دل خویش سر دهیم در سنگ آبیاری تخم شرر کنیم
8 روی تنک بلاست که صد ره شدیم پست ما را نداد دل که غم از دل بدر کنیم
9 در چاره صداع زیاده سری کلیم مشتی ز خاک کوی قناعت بسر کنیم